اثبات وجود امام بر اساس سوره اسراء

«يَوْمَ نَدْعُواْ كُلَّ أُنَاسِ بِإِمَامِهِمْ فَمَنْ أُوتي‏َ كِتَابَهُ بِيَمِينِهِ فَأُوْلَئكَ يَقْرَءُونَ كِتَابَهُمْ وَ لَا يُظْلَمُونَ فَتِيلا؛  (به ياد آوريد) روزي را كه هر گروهي را با پيشوايشان مي خوانيم! كساني كه نامه عملشان به دست راستشان داده شود، آن را (با شادي و سرور) مي خوانند و به قدر رشته شكاف هسته خرمايي به آنان ستم نمي شود!» (اسراء/71)
مراد از «يوم»، روز قيامت است. خداوند در اين آيه، به اين مطلب، اشاره دارد كه در روز قيامت، هر مردمي با امام خود در صحراي محشر حاضر مي شوند. بنابراين، براي هر طايفه اي از مردم، امامي غير از طايفه ديگر وجود دارد. اما در اين‌كه مراد از امام در آيه چيست، اقوالي گفته شده كه اجمالاً به آن ها اشاره مي كنيم:
1. كتابي كه براي هر امت نازل شده است؛ پس در روز قيامت اهل تورات با تورات و اهل انجيل با انجيل و اهل قرآن با قرآن محشور مي شوند. اين ديدگاه، دو اشكال دارد: الف) اولين كتاب آسماني، كتاب حضرت نوح بوده است. بر اساس اين ديدگاه، امت هاي قبل از نوح، نبايد امام داشته باشند؛ چون كتاب نداشتند؛ در حالي كه ظاهر، اين است كه آنان نيز امام داشته و با او محشور مي شوند؛ ب) لازمه اين ديدگاه، خروج آن دسته از افرادي است كه هيچ پيامبر و كتابي را قبول ندارند؛ در حالي كه ظاهر آيه، عموم مردم را در بر مي گيرد.
2. نامه اعمال هر فرد؛ اين نظر نيز صحيح نيست؛ زيرا نامه اعمال، تابع اعمال آدمي بوده و تنها متن فاقد حكم مي باشد و آن چه اطاعت از آن مي شود، حكم خداوند است كه بعد از پخشِ نامه اعمال و حساب رسي اعلام مي شود. به علاوه، در آيه شريفه، سخن از گروه ها (أناس) است؛ نه فردْ فردِ انسان ها.
3. مراد از امام در آيه، پيامبران (فقط) به عنوان پيشوايانِ پيروان حق، و شيطان و پيشوايان ضلالت به منزله پيشوايان رهروان باطل است. اين ديدگاه، مبتنيِ بر آن است كه امام در آيه به معناي عرفي اش آمده باشد؛ يعني فردي كه ديگران به وي اقتدا كنند؛ در حالي كه در عُرفِ قرآن، امام، معناي خاصي دارد و آن عبارت است از: كسي كه به امر خدا، هدايت مي كند و يا در گمراهي به وي اقتدا مي شود.[1]
لفظ امام در قرآن كريم، معناي خاص داشته و مترادف با نبي و رسول نيست؛ چنان‌چه از آيه 124 سوره بقره به خوبي استفاده مي شود. بنابراين، حصر امامِ نور به پيامبران، وجهي ندارد. مراد از امام، كسي است كه امرِ هدايت گري مردم را به عهده دارد و مردم، با اقتدا و تأسّي به او و با همراهيِ او راه نجات را دنبال مي كنند. چنان‌چه مراد از امامِ نار، كسي است كه مردم، تحت مديريت او به طرف پليدي، فساد و انحراف كشيده مي شوند.
به بيان ديگر، نقش نبوت و رسالت ـ كه همان ابلاغِ وحي الهي و اتمام حجت بر بندگان است ـ غير از نقش امامت و هدايت گري است. امامِ نور، كسي است كه مردم را بر اساس دستورات و معارف دين، هدايت گري و راهبري مي كند. او با تبيين حقيقت دين با توجه به نيازهاي مردم در طول زمان ها، براي حركت مردم در مسير دين، برنامه ريزي كرده و آن را مديريت مي كند؛ چنان‌چه امامِ نار براي به ضلالت كشاندن مردم، برنامه ريزي و مديريت فساد را بر عهده دارد.

به عبارت ديگر، امام در آيه، مطلق بوده و شامل امامِ نور و امامِ نار مي شود. از اين رو، همان جايگاهي كه امام نار در جبهه كفر دارد، امام نور نيز در جبهه حق دارد كه همان برنامه ريزي و مديريتِ جبهه خود مي باشد و مردم از او پيروي مي كنند. بر اساس اين بيان، اولاً، انحصار امامِ نور به پيامبران، صحيح نبوده، بلكه شامل اوصياي آنان نيز مي شود، و ثانياً، در هر زمان، بايد امامِ نوري باشد تا جبهة حق را رهبري و مديريت كند. از امام رضا (عليه السلام) به نقل از پدران گرامي خود، از پيامبر گرامي (صلي الله عليه و آله و سلم) روايت شده است:
«يدعي كل قوم بامام زمانهم و كتاب ربهم و سنة نبيهم؛ خوانده مي شود هر قومي به امام زمان خود و كتاب پروردگارشان و سنت پيامبرانشان.»[2]
البته اگر كسي، امامِ نار را انتخاب كرد و در جبهه باطل قرار گرفت، در روز قيامت نيز همراه او خواهد بود.
جايگاه امام
آيه شريفه بيان مي كند كه انسان ها در حيات دنيايي خود، هر رهبر و پيشوايي را بپذيرند و او را برگزينند، در قيامت هم ـ كه روز آشكار شدن سيرت ها و عقايد است ـ به صورت دسته ‌جمعي و همراه با پيشواي خود در صحنه محشر حاضر مي شوند. از اين رو، اگر مردم، پيشوايي ديني و امام الهي را در دنيا پذيرفته و گرد او اجتماع كنند، در قيامت نيز با او محشور شده و اگر رهبري شيطان و امامان ضلالت و گمراهي را اختيار كنند، همراه آن ها وارد صحراي محشر خواهند شد.
اين پيوند در آيه، بيان گر اين است كه بين انتخاب امام و همراهي او با اعمال آدمي، ارتباط مستقيم وجود دارد؛ بدين معنا كه اگر كسي بخواهد در عالم آخرت در گروه اصحاب يمين باشد و نامه عملش را به دست راست وي بدهند، بايد در دنيا از عقايدي محكم و صحيح برخوردار باشد تا در پرتو باورهاي درست، به اعمال نيك و پسنديده روي آورده و از كردار زشت فاصله بگيرد. چنان‌چه خداوند متعال مي فرمايد: «بسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَانِ الرَّحِيمِ* وَالْعَصْرِ* إِنَّ الْإِنسَانَ لَفِي خُسْرٍ* إِلَّا الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَتَوَاصَوْا بِالْحَقِّ وَتَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ».
تحقق اين مهم، زماني خواهد بود كه انسان، امامي را براي خود برگزيند كه هدايت گر به سوي خدا باشد. بنابراين، در حقيقت، آيه هشدار مي دهد كه انسان در انتخاب رهبر دقت لازم را داشته باشد.
امامِ نور، منصوبِ خدا
اگر كسي بخواهد از اصحاب يمين باشد، بايد اهل ايمان به خدا و عمل صالح بوده و دين حق را در زندگي فردي و اجتماعي خود پياده كند، و اين، زماني محقق خواهد شد كه امامِ او واقعاً در مسير حق بوده و ذرّه اي انحراف و كجي در او راه نداشته باشد. به عبارت ديگر، معصوم و علم او به دين كامل باشد. تعيين و انتخاب چنين امامي، دور از دسترسِ آدمي است؛ زيرا کسي از علم و عصمت ديگري، آگاه نيست. پس بايد خدا او را تعيين كند و معرّفي نمايد. از اين رو در مورد حضرت ابراهيم (عليه السلام) آمده است: «قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا؛ خداوند به او فرمود: «من تو را امام و پيشواي مردم قرار دادم‏»[3] و در مورد سايرين فرموده است: «وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا؛ و آنان را پيشواياني قرار داديم كه به فرمان ما، (مردم را) هدايت مي كردند.»[4] بنابراين، تعيين امام، با خداوند و معرفي او بر عهده پيامبر خاتم است.
در روايتي از امام باقر (عليه السلام) نقل شده: لَمَّا أُنْزِلَتْ «يَوْمَ نَدْعُوا كُلَّ أُناسٍ بِإِمامِهِمْ» قَالَ الْمُسْلِمُونَ: يَا رَسُولَ اللَّهِ أَ لَسْتَ إِمَامَ النَّاسِ كُلِّهِمْ أَجْمَعِينَ؟ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ: أَنَا رَسُولُ اللَّهِ إِلَي النَّاسِ أَجْمَعِينَ وَ لَكِنْ سَيَكُونُ بَعْدِي أَئِمَّةٌ عَلَي النَّاسِ مِنْ أَهْلِ بَيْتِي مِنَ اللَّهِ يَقُومُونَ فِي النَّاسِ فَيُكَذِّبُونَهُمْ وَ يَظْلِمُهُمْ أَئِمَّةُ الْكُفْرِ وَ الضَّلَالِ وَ أَشْيَاعُهُمْ أَلَا فَمَنْ‏ وَالاهُمْ وَ اتَّبَعَهُمْ وَ صَدَّقَهُمْ فَهُوَ مِنِّي وَ مَعِي وَ سَيَلْقَانِي أَلَا وَ مَنْ ظَلَمَهُمْ وَ أَعَانَ عَلَي ظُلْمِهِمْ وَ كَذَّبَهُمْ فَلَيْسَ مِنِّي وَ لَا مَعِي وَ أَنَا مِنْهُ بَرِي‏ءٌ؛ هنگامي كه اين آية «يوم ندعوا…» نازل شد، مسلمانان گفتند: ‌اي رسول خدا، آيا تو امام همه‌ مردم نيستي؟ پيامبر فرمود: من رسول خدا براي همه مردم هستم و لكن به زودي بعد از من اماماني بر مردم از طرف خدا از اهل بيتم مي باشند كه در مردم، قيام به امر مي كنند، پس تكذيب مي شوند و امامان كفر و ضلال و پيروانشان به آنان ظلم مي كنند؛ پس هر كس، آنان را دوست بدارد و آنان را پيروي كرده و تصديق نمايد، پس او از من و با من است و به زودي، مرا ملاقات مي كند. آگاه باشيد، هر كس به آنان، ظلم روا دارد و آنان را تكذيب كند، پس از من و با من نيست و من از او بيزار و دورم.[5]
در اين حديثِ شريف، پيامبر، علاوه بر آن‌كه به وجود امامان بعد از خود اشاره دارد، آنان را از طرف خدا و از اهل بيتِ خود معرفي مي كند. در حديث معروف و مشهور از عامه و خاصه، خلفاي بعد از پيامبر، دوازده نفرند و با توجه به روايات متعدد، اين دوازده نفر، همان امامان دوازده گانه شيعه اند كه يازده تن از آن بزرگواران به شهادت رسيدند و آخرينِ آنان، امام مهدي (عجل الله تعالي فرجه الشريف) مي باشد.
بنابراين، امام مهدي (عليه السلام) از مصاديق امام در آية شريفه بوده كه حيّ و حاضر است.

منابع:
[1] . برگرفته از تفسير الميزان، ج13، ذيل آيه.
[2] . تفسير برهان، ج3، ص429، ح5.
[3] . بقره/124.
[4] . انبياء/73.
[5] . تفسير برهان، ج3، ص429، ح2.
پدید آورنده : مهدی یوسفیان

 

منبع:مرکز مجازی مهدویت



موضوعات مرتبط: قرآن ، ،
برچسب‌ها: اثبات , وجود , امام , بر , اساس , سوره , اسراء ,

تاريخ : جمعه 21 مهر 1391 | 12:23 | نویسنده : یالثارات الحسین |
.: Weblog Themes By VatanSkin :.